روانشناسی کودک

چگونه عزت نفس کودک خود را حفظ کنیم؟

بسیار اتفاق افتاده است با افرادی برخورد می‌کنید که بسیار کوته بین و دون همت‌اند. به قول معروف صرفاً جلوی پایشان را می‌بینند و برای یک خواسته کم ارزش، از هر نوع چاپلوسی و تملق استفاده می‌کنند. غالباً اینها کسانی هستند که به اصطلاح عامیانه عزن نفس ندارند و منیع الطبع نیستند.

برخوردهای اولیه پدر و مادر در کودکی از عوامل مهم پیدایش این صفت به شمار می‌رود. اگر پدر و مادر از ابتدا با توهین و تحقیر کودک روحیه ذلت و زبونی را در او تزریق کنند، مسلماً در آینده نتیجه‌ای جز این نخواهد داشت.

به عکس اگر کودک از ابتدای کودکی در دامن پدر و مادر، از نظر روحی و نیاز به شخصیت داشتن و محترم بودن، کاملاً تأمین شده باشد در آینده نیز طبعی بلند و همتی والا خواهد داشت و از عزت نفس نیز برخوردار خواهد بود. این است ثمره نیکو تربیت نمودن یک پدر و مادر دلسوز.

علاوه بر مسئله عزت نفس و بلندی همت که از آثار مثبت شخصیت دادن به کودکان محسوب می‌شود، اعتماد به نفس و روی پای خود ایستادن در زمینه‌های مختلف زندگی نیز از جمله این آثار است.

اساس این اعتماد در دوران کودکی و به دست پدر و مادر پی ریزی می‌شود. انسان با شخصیت، خود تصمیم می‌گیرد و هرگز چشم امید به دیگران ندارد و در برابر دیگران هرگز زانو نمی‌زند. در محیط خانه و در محیط اجتماعی هرگز دچار خود باختگی در برابر بیگانگان نمی‌شود و برای جامعه و ملت خود نیز هویت و شخصیت مستقلی قائل است. اگر در رأس کارهای اجتماعی قرار گیرد، هرگز به بهانه‌ای جزئی، حیثیت و شرافت خود را در برابر بیگانگان به باد نمی‌دهد. بلکه در هر جهت سعی در رسیدن به خودکفائی و استقلال و روی پای خود ایستادن دارد. چون طعم آزادگی و شخصیت را در کودکی آموخته است.

بسیاری از کودکان به خاطر نامساعد بودن محیط خانوادگی و سرکوب دائم توسط پدر و مادر هرگز زمینه‌ای برای شکوفائی استعدادهای خود نمی‌یابند و از این رو شاید تا آخرعمر نیز نبوغ آن‌ها همچنان مجهول مانده و هرگز از قوه به فعل درنیاید.

یکی از آثار مثبت شخصیت دادن به کودکان این است که آنان را وادار می‌کند که تمامی قوا و استعدادهای خود را به کار گیرند و نبوغ نهفته خویش را آشکار سازند.

بسیار دیده‌ایم در یک مسئله اجتماعی راجع به مدرسه، خانه، شهر و کشور و… وقتی از افراد نظر خواهی می‌شود بعضی کاملاً ساکت‌اند و یا فقط نگاهشان به دیگران است که ببینند آن‌ها چگونه نظر می‌دهند، تا آن‌ها نیز همان را تقلید کنند. اما گروهی هستند که سعی می‌کنند فکر و طرح و نظری را ارائه کنند و در آن زمینه ساکت نباشند.

ریشه این دو حالت نیز به محیط خانوادگی و تربیت‌های اولیه افراد برمی‌گردد. انسانی که از ابتدای کودکی هرگز مجال ارائه نظر و فکر نیافته است و همواره مورد سرکوب قرار گرفته، در سنین بالاتر انگیزه‌ای برای تفکر نداشته در خود استقلالی نمی‌بیند و خود را وابسته به دیگران می‌یابد. در مقابل انسانی که در زندگی خانوادگی همواره مورد احترام بوده و به فکر و نظر او اعتنا شده است در سنین بالاتر نیز همواره انگیزه‌ای برای بیان فکر و نظر خود دارد و هرگز احساس وابستگی به دیگران نمی‌کند.

از مطالب گذشته نتیجه می­شود که اگر فرزندان در محیط خانواده مورد تکریم پدر و مادر باشند و از ابتدا شخصیت آن‌ها احترام شود و غریزه حب ذات آنها به نحو صحیح و به قدر کافی ارضاء شود، این کودکان دارای روحیه‌ای طبیعی و روانی معتدل می­گردند و زبون و فرومایه بار نمی‌آیند و در خود احساس حقارت و پستی نمی‌کند. از چنین کودکی می‌توان توقع اخلاق پسندیده و رفتار عادلانه داشت. در غیر اینصورت کودک، روحی شکست ­خورده و روانی افسرده دارد و بدون تردید این حالت درونی در خلال رفتار و گفتار کودک با وضع نامطلوبی آشکار می‌گردد. چنین کودکی در معرض انحراف‌های گوناگون قرار می­گیرد.

 

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن